آینازآیناز، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 9 روز سن داره

آیناز نفس مامان و بابا

ورودت به 15 ماهگی مبارک

سلام ماه من .... سلام دسته گلم   آیناز گلی مامان منو ببخش دخترم که دیر اومدم ...اینقدر این روزا سرم شلوغه که حتی فرصت یه استراحت هم ندارم ... خدا رو شکر خدا شب رو برا خوابیدن گذاشت ... وگرنه ما باید چی کار میکردیم نمیدونم؟ بگذریم میدونم خیلی دیر اومدم ولی اومدم از گل دخترم١٤ ماهه ام که تازه وارد ١٥ ماهگی شده  بگم ... اومدم از بهانه های شادیم بگم ... این روزها شادم خدا رو شکر ... شادم چون یه فرشته کوچولویی تو خونه دارم که با کوچکترین حرکتش خنده رو لبهامون میاره... شادم وقتی از سر کار میام و این موجود کوچولو میدوئه و میاد به پاهام میچسبه و با زبون شیرینش مییگه ماما میی یعنی مامان بغلم کن .. . ...
29 مهر 1392

متن یکی از اولین مذاکرات مهم و رسمی بابائی و آیناز

بعد از چند بار اجرای تمرینی - آموزشی: بابا:  عشق بابا کیه؟ آیناز : من! من! بابا : نفس بابا کیه ؟ آیناز : من!من! بابا : عمر بابا کیه ؟ آیناز : من!من!   بابا؟ خوب معلومه دیگه غش میکنه! ضعف میره ! قربونش میره و فداش میشه ...
16 مهر 1392

روز جهانی کودک

عزیزم  فردا روز جهانی کودک هست .قبل از هر چیز این روز و بهت تبریک میگم  زیباترین فرشته دنیا اومدی و بااومدنت زندگی منو بابایی رو جور دیگی ای نقاشی کردی  با مداد رنگی از جنس رنگین کمون که رنگاش از ناب ترین رنگهاست .روزت مبارک آخرین بهانه زیستن . ...
15 مهر 1392

آیناز گلی تا الان

  تاریخ تولد ٩١/٠٥/٣٠ تاریخ تولد به میلادی  ٢٠١٢/٠٨/٢٠ روز تولد  دوشنبه سن ١ سال و ١ ماه ١٢ روز از تولد شما چقدر گذشته ؟؟؟ چند ماه :  13 ماه چند هفته : 58 هفته چند روز : 408 روز چند ساعت : 9,805 ساعت چند دقیقه : 588,320 دقیقه چند ثانیه : 35,299,200 ثانیه چند روز تا تولد شما باقی مونده؟!  322 روز اطلاعاتی در مورد ماه تولد شما سمبل : شیر عنصر : آتش سیاره : خورشید عضو آسیب پذیر : قلب و پشت بدن رنگ : زرد گل : آفتابگردان حیوان : گربه سانان         ...
15 مهر 1392

عشق مامان

سلام سلام به دوستای گلم سلام به گل دختری مامانی که هیچوقت ما رو با نظراشون از یاد نمیبرن...... عسل مامان این روزا سرم خیلی شلوغه کمتر میتونم بیام تو وبلاگت الان واست میگم جریان از چه قراره ................ صبح ها که من میام سر کار شما لالا هستی کنار بابایی.ساعتای 9 بابای زنگ میزنه که بیام دنباله شما .عشقه مامانو ببرم خونه پرستارت.بعد دوباره میام سر کار .پرستارت خدا رو شکر خیلی خانم خوبی هستش از 2 ماهگی پیشش بودی بیشتر از چشماش مواظبت هست خیالم راحته........... ساعتای 10 پاس شیر میگیرم .میام به شما شیر میدم دوباره برمیگردم سر کار این کاره هر روزه منه البته فعلا تا ساعتای 2 سر کار هستم بعد میام دنبال شما با هم دیگه میریم خونه ......... ...
15 مهر 1392

ماه من

مادرانگی را هر روز باآینازم آغاز میکنم...و هر روز این احساس زیبا با من رشد میکند... زیبای کوچکم آنقدر خالص است که هر بار صدایش میزنم بند بند وجودم به لرزه می افتد...چه افتخاریست مادر این فرشته بودن... آن لحظه که صورتش را میبوسم بهترین پاسخ عاشقانه را میگیرم...دیگر مرا خیالی نیست... آینازم!!!همه بازی های کودکی ات را دوست دارم...و هر روز حس بزرگ شدنت را با لذتی آمیخته با ترس ، لمس میکنم...نمی خواهم آرزو کنم ای کاش به اندازه آغوشم میماندی...   چرا که من با هر تار موی تو که رشد میکند ، اوج میگیرم!!!   لذت دیدن قد برافراشتن تو به تنگ شدن آغوشم می ارزد... ...
6 مهر 1392